پيوند طبع و طبيعت در نهج البلاغه
نويسنده: محمدحسن پاكدامن
همه ساله به هنگام تحويل سال و نو شدن طبيعت، نوشتارهايي در اين مقوله ارائه مي شود.
يكي از شگفت انگيزترين زاويه ديدهاي بهره گيري از طبيعت و روح معنوي جامعه، در سخنان ارزشمند امام علي(ع) نمود يافته است.
تبيين اين ديدگاه از آن لحاظ شايسته واكاوي است كه پس از مأنوس شدن به كلام حضرت به خوبي آشكار مي شود كه چگونه حضرت با به كارگيري اجزاي سخت و لطيف طبيعت، ره به زواياي پنهان خلق و خوي آدميزادگان مي برد.
آنچه در اين نوشتار ارائه مي شود، كوشش با پايان و ناقعي در اقيانوس ژرف حكمت و معاني اميرالمؤمنين(ع) است كه نگارنده بدون هيچ گونه تحليل و برداشتي به محوريت گزيده كلمات آن حضرت در راستاي درس آموزي طينت آدمي از طبيعت فراگير، به بيان آن مي پردازد.
اين كلاغ است و آن عقاب، اين شترمرغ است و آن كبوتر، هر پرنده اي را با نام خاصي فرا خواند و روزي اش را فراهم كرد. خدايي كه بارانهاي پي درپي را فرستاد و سهم باران هر جايي را معين فرمود، زمينهاي خشك را آبياري كرد و گياهان را پس از خشكسالي روياند.
وي گفت: من نماينده گروهي هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كاري اقدام نمي كنم. امام فرمود: اگر آنها تو را مي فرستادند كه محل ريزش باران را بيابي، سپس به سوي آنان باز مي گشتي و از گياه و سبزه و آب خبر مي دادي، اگر مخالفت مي كردند و به سرزمينهاي خشك و بي آب روي مي آوردند، تو چه مي كردي؟ گفت: آنها را رها مي كردم و به سوي آب و گياه مي رفتم، امام فرمود: پس دستت را براي بيعت كردن بگشاي. مرد گفت: سوگند به خدا، به هنگام روشن شدن حق، توانايي مخالفت نداشتم و با امام بيعت كردم.
امام فرمود: گمان مي كني تو از آن ساعتي آگاهي كه اگر كسي حركت كند، زيان نخواهد ديد؟ و مي ترساني از ساعتي كه اگر كسي حركت كند، ضرري دامنگير او خواهد شد؟ كسي كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده و از ياري طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاي دوست داشتني و محفوظ ماندن از ناگواريها، بي نياز شده است. گويا مي خواهي به جاي خداوند تو را ستايش كنند، چون به گمان خود مردم را به ساعتي آشنا كردي كه منافعشان را به دست مي آورند و از ضرر و زيان در امان مي مانند. اي مردم، از فرا گرفتن علم ستاره شناسي براي پيشگوييهاي دروغين بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريانوردي و صحرا نوردي به آن نياز داريد، چه اينكه ستاره شناسي شما را به غيبگويي و غيبگويي به جادوگري مي كشاند و ستاره شناس چون غيب گو و غيبگو چون جادوگر و جادوگر چون كافر و كافر در آتش جهنم است، با نام خدا حركت كنيد... اي برادر كلبي، اين اخباري كه اطلاع مي دهم، علم غيب نيست؛ علمي است كه از دارنده علم غيب (پيامبر(ص)) آموخته ام، همانا علم غيب، علم قيامت است...
اي مهربان ترين مهربانها، به سوي تو آمديم، از چيزهايي شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامي است كه سختيهاي طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالي و قحطي ما را به ستوه آورده و پيشامدهاي سخت ما را ناتوان ساخته و فتنه هاي دشوار كارد به استخوان ما رسانده است. بار خداوندا، از تو مي خواهيم ما را نوميد برمگرداني... خداوندا، كوههاي ما از بي آبي شكاف خورده و زمين ما غبارآلود و دامهاي ما در آغلهاي خود سرگردانند چون زن بچه مرده فرياد مي كشند... بار خدايا، بر ناله گوسفندان و فرياد و آه شتران ماده رحمت آور... خدايا، رحمت خود را با ابر پر باران و بهار پر آب و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما؛ باراني درشت قطره بر ما فرو فرست... تا با چنان باراني بنده ناتوان را توان بخشي و شهرهاي مرده ات را زنده سازي. خدايا، باراني عطا كن كه بسيار ببارد تا زمينهاي بلند ما پرگياه شود... و روستاهاي ما از آن نيرومند شود... قحطي زدگان به نعمتهاي فراوان رسند و آثار خشكسالي از ميان برود...
يكي از شگفت انگيزترين زاويه ديدهاي بهره گيري از طبيعت و روح معنوي جامعه، در سخنان ارزشمند امام علي(ع) نمود يافته است.
تبيين اين ديدگاه از آن لحاظ شايسته واكاوي است كه پس از مأنوس شدن به كلام حضرت به خوبي آشكار مي شود كه چگونه حضرت با به كارگيري اجزاي سخت و لطيف طبيعت، ره به زواياي پنهان خلق و خوي آدميزادگان مي برد.
آنچه در اين نوشتار ارائه مي شود، كوشش با پايان و ناقعي در اقيانوس ژرف حكمت و معاني اميرالمؤمنين(ع) است كه نگارنده بدون هيچ گونه تحليل و برداشتي به محوريت گزيده كلمات آن حضرت در راستاي درس آموزي طينت آدمي از طبيعت فراگير، به بيان آن مي پردازد.
چشم انداز نخست؛وصف آفرينش
آفرينش آسمان و زمين
زيباييهاي زمين
شگفتي آفرينش انواع پرندگان
شگفتي آفرينش انسان
نشانه هاي خدا در طبيعت
اين كلاغ است و آن عقاب، اين شترمرغ است و آن كبوتر، هر پرنده اي را با نام خاصي فرا خواند و روزي اش را فراهم كرد. خدايي كه بارانهاي پي درپي را فرستاد و سهم باران هر جايي را معين فرمود، زمينهاي خشك را آبياري كرد و گياهان را پس از خشكسالي روياند.
برآيند
چشم انداز دوم؛ روش هدايت
وي گفت: من نماينده گروهي هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كاري اقدام نمي كنم. امام فرمود: اگر آنها تو را مي فرستادند كه محل ريزش باران را بيابي، سپس به سوي آنان باز مي گشتي و از گياه و سبزه و آب خبر مي دادي، اگر مخالفت مي كردند و به سرزمينهاي خشك و بي آب روي مي آوردند، تو چه مي كردي؟ گفت: آنها را رها مي كردم و به سوي آب و گياه مي رفتم، امام فرمود: پس دستت را براي بيعت كردن بگشاي. مرد گفت: سوگند به خدا، به هنگام روشن شدن حق، توانايي مخالفت نداشتم و با امام بيعت كردم.
تأثير جسم و روح در يكديگر
مباني تفاوتهاي ظاهري و باطني
علم الهي
روان شناسي زنان
ضرورت تربيت فرزند
پرهيز از خرافات
امام فرمود: گمان مي كني تو از آن ساعتي آگاهي كه اگر كسي حركت كند، زيان نخواهد ديد؟ و مي ترساني از ساعتي كه اگر كسي حركت كند، ضرري دامنگير او خواهد شد؟ كسي كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده و از ياري طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاي دوست داشتني و محفوظ ماندن از ناگواريها، بي نياز شده است. گويا مي خواهي به جاي خداوند تو را ستايش كنند، چون به گمان خود مردم را به ساعتي آشنا كردي كه منافعشان را به دست مي آورند و از ضرر و زيان در امان مي مانند. اي مردم، از فرا گرفتن علم ستاره شناسي براي پيشگوييهاي دروغين بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريانوردي و صحرا نوردي به آن نياز داريد، چه اينكه ستاره شناسي شما را به غيبگويي و غيبگويي به جادوگري مي كشاند و ستاره شناس چون غيب گو و غيبگو چون جادوگر و جادوگر چون كافر و كافر در آتش جهنم است، با نام خدا حركت كنيد... اي برادر كلبي، اين اخباري كه اطلاع مي دهم، علم غيب نيست؛ علمي است كه از دارنده علم غيب (پيامبر(ص)) آموخته ام، همانا علم غيب، علم قيامت است...
نكوهش تكبر
معاد
عبرت از گذشتگان
ره آورد اسلام
دوستي اهل بيت(ع)
شناخت مقاومت
دعا، رمز اتصال به خدا
اي مهربان ترين مهربانها، به سوي تو آمديم، از چيزهايي شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامي است كه سختيهاي طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالي و قحطي ما را به ستوه آورده و پيشامدهاي سخت ما را ناتوان ساخته و فتنه هاي دشوار كارد به استخوان ما رسانده است. بار خداوندا، از تو مي خواهيم ما را نوميد برمگرداني... خداوندا، كوههاي ما از بي آبي شكاف خورده و زمين ما غبارآلود و دامهاي ما در آغلهاي خود سرگردانند چون زن بچه مرده فرياد مي كشند... بار خدايا، بر ناله گوسفندان و فرياد و آه شتران ماده رحمت آور... خدايا، رحمت خود را با ابر پر باران و بهار پر آب و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما؛ باراني درشت قطره بر ما فرو فرست... تا با چنان باراني بنده ناتوان را توان بخشي و شهرهاي مرده ات را زنده سازي. خدايا، باراني عطا كن كه بسيار ببارد تا زمينهاي بلند ما پرگياه شود... و روستاهاي ما از آن نيرومند شود... قحطي زدگان به نعمتهاي فراوان رسند و آثار خشكسالي از ميان برود...
سخن آخر
پي نوشت :
1- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، انتشارات الهادي، چاپ23، تابستان1382
2- كمال الدين ميثم بن بحراني، شرح نهج البلاغه، مترجمان محمدرضا عطايي و حبيب روحاني، بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ اول 1385